موديانویِ خيابانِ بوتيک‌های خاموش

یادداشتی از سمیه مهرگان در مورد پاتریک مودیانو و رمان «خیابان بوتیک‌های خاموش». منتشر شده در روزنامه آرمان ملی
موديانویِ خيابانِ بوتيک‌های خاموش

 

موديانویِ خيابانِ بوتيک‌های خاموش
سمیه مهرگان، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌نویس
 
پاتریک مودیانو نویسنده‌ای است که به گفته آنری روسو، «عصاره نسل خویش» است برای نشان‌دادن تاثیر جنگ جهانی دوم بر نسل‌های بعدی؛ نسلی که شاهدی عینی ندارد. مودیانو درست یک سال پس از آزادی فرانسه و همزمان با پایان جنگ دوم به دنیا آمد (30 ژوییه 1945) و بیست‌وسه سال بعد با «میدان اتوال» -آن‌طور که خودش نیز می‌گوید- گوشه‌هایی از این واقعیت را بیان کرد تا علیه فراموشی بجنگد:
 
در ژوئن 1942 افسر آلمانی شتاب‌زده به سمت مرد جوانی می‌دود و می‌پرسد:
 
«آقا ببخشید میدان اتوال کجاست؟»
 
مرد جوان سمت چپ قلبش را نشان می‌دهد.
 
این روایت یهودی که در ابتدای کتاب «میدان اتوال» آمده، تصویری است از 30 اثر مودیانو از سال 1968 تا 2014 که سرانجام او را به نوبل ادبیات رساند؛ آنطور که آکادمی نوبل نیز بر آن صحه گذاشت: «مودیانو رمان به رمان توانانی‌اش را در استفاده از اسنادسازی غیرزیستی، شماره تلفن قدیمی، آدرس خیابان‌ها توسعه بخشیده، تا گذشته را با ورود به زندگی و شهری پاریسی با صدایی تنها پیوند بزند.»
 
مودیانو از طریق نام‌های بی‌شماری که در آثارش هست، از نام خیابان‌ها تا محله‌ها، از نام شهرها تا کشورها، از پلاک خانه‌ها تا سن آدم‌ها، از نام برندها تا نام آدم‌ها، مدام علیه فراموشی می‌نویسد تا به یاد بیاورد، فراموش نکند و زندگی کند. شاید به همین دلیل او را باید نویسنده‌ای علیه فراموشی نامید. او درست یک سال پس از آزادسازی فرانسه به دنیا آمد. روزی که تا خیلی بعدتر هنوز می‌توانستی اثرات جنگ را از در و دیوار شهر و کوچه و خانه‌ها و آدم‌ها ببینی و ببینی... .
 
مودیانو در این راه 46 ساله‌ای که او را به نوبل ادبیات رساند، آدم‌های بسیاری را در این خیابان‌ها و کوچه‌ها و خانه‌ها ملاقات کرد و سپس آنها را که دیگر حالا بخشی از خودش شده بودند، به کمک تخیلش، در متنِ داستان‌هایش رها کرد تا علیه فراموشی قیام کنند. یکی از مهم‌ترین آنها «گی رولان» قهرمان کتاب «خیابان بوتیک‌های خاموش» (ترجمه فارسی: ساسان تبسمی، نشر افراز) است که می‌توان شاهکار و بهترین اثر مودیانو به شمار آورد.
 
«خیابان بوتیک‌های خاموش» در سال 1978 منتشر شد و برای مودیانو جایزه گنکور را به ارمغان آورد تا بعدها راه را برای دریافت نوبل او هموار کند. آکادمی نوبل سوئد به دلیل «وصف هنرمندانه‌ سرنوشت انسان‌ها و بازنویسی استادانه‌ سال‌های اشغال فرانسه توسط آلمان نازی» مودیانو را شایسته نوبل 2014 دانست؛ تصویری که در خیابان بوتیک‌های خاموش نیز نمودی عینی دارد.
 
در «خیابان بوتیک­‌های خاموش»، شخصت اصلی رمان گی رولان کارآگاه خصوصی که حافظه‌‌اش را در دوران حمله‌ نازی‌ها به فرانسه از دست داده، در سال 1974 با عکسی از گذشته در دست، روی ردپاهای نامفهوم گذشته قدم برمی‌دارد و دنبال هویت خود می‌گردد. مودیانو در این رمان تارهایی بین گذشته و حال می‌بافد و نوعی نوستالژی را به تصویر می‌کشد که بین خاطره و فراموشی شناور است. گی رولان در مسیر دستیابی به هویتش، هربار با تکه‌ای از پازل هزارتکه‌اش که سرنخ او برای رسیده به «خویش» است مواجه می‌شود که او را به هزارتوی دیگری می‌کشاند که از باز آن به هزارتوی دیگری رهنمون می‌شود و درنهایت سرگردان بین این هزارتوها، با عکسی در دست...
 
در بخشی از داستان می‌خوانیم:
 
«کلید خاموشی برق را زدم، اما به‌جای خروج اوت، چند لحظه‌ای در تاریکی اتاق ماندم. بعد از نو، روشن کردم و دوباره خاموش. و برای سومین‌بار، روشن... و بعد خاموش... انگار این عمل برانگیزنده چیزی در من بود: خود را در حال خاموش‌کردن اتاقی می‌بینم کم‌‌وبیش هم‌اندازه این دفتر، ولی ناتوان از تخمین درست زمانی، انگار این حرکت و ژست را هر شب، در یک‌ساعت مشخص تکرار می‌کنم. پرتوی چراغ‌ فانوسی‌های خیابان نیل، برق خاصی روی چوب میز و صندلی دفتر اوت انداخته است. من هم باید زمانی، پس از خاموش‌کردن چراغ اتاقم، چند لحظه بی‌حرکت برجا می‌ماندم، انگار به دلیلی از بیرون‌رفتن می‌ترسیدم. جلوی دیوار ته اتاق، یک کتابخانه‌ ویترین‌دار، یک شومینه از مرمر خاکستری زیر آینه دیواری، میزی با چندین کشو و یک کاناپه در نزدیکی پنجره، که هرازگاه دراز کشیده و اغلب مطالعه می‌کردم. یادم هست پنجره رو به خیابان خلوتی باز می‌شد پر از درختان تبریزی... من تک‌وتنها هستم. باز هم، ترسی بر جانم افتاده، ترسی که هربار هنگام عبور از خیابان میرابو، به دلایلی دچارش می‌شوم... و این حالا که در دوقدمی هدف و نقطه پایانی هستم، تاسف‌زاست. پس مهم‌تر از هرچیز، باید با گام‌های منظم تا آخر بروم...» .
 
لینک خبر:  https://bit.ly/2AhhnbK