ادبیات، درک گذشته را آسانتر میکند
گفتوگو با جوخه الحارثی نویسنده عمانی برنده جایزه بوکر بینالمللی 2019
احسان رضایی مترجم / سرویس ادبیات و کتاب
جوخه الحارثی نخستین زن عمانی است که توانست با «دختران مهتاب» جایزه بوکر بینالمللی 2019 را از آن خود کند. دبیر این جایزه «دختران مهتاب» را کتابی با بینشی غنی و شاعرانه توصیف کرد که میتواند تمام احساسات آدمی را در برابر محدودیت و همچنین آزادی برانگیزد. «دختران مهتاب» پس از دریافت جایزه بوکر، مورد استقبال نشریات مختلف قرار گرفت، از جمله هفتهنامه پابلیشرز که «دختران مهتاب» را رمانی جاهطلبانه برشمرد که رضایت خوانندگانی را که مایل به جمعآوری قطعات معمای الحارثی در یک کل هستند جلب میکند و بهدلیل پیچیدگیهای خاصش، خواندن آن را لذتبخشتر میکند. آنچه میخوانید گفتو گوی خبرنگار گاردین با جوخه الحارثی درباره «دختران مهتاب» است که ترجمه فارسی آن توسط نرگس بیگدلی از سوی نشر افراز منتشر شده است.
دومين رمان جوخه الحارثي بهنام «دختران مهتاب»، ممکن است متعلق به روستاهاي عمان باشد، جايي با کانالهاي آبياري بسيار و شبهاي کويري سخت، همچنين اتاقهاي خنک و حياطهاي شلوغ، اما ريشه آن در ادينبورگ است. الحارثي براي مقطع دکترا در دانشگاه مشغول به تحصيل بود، او يک نوزاد هشتماهه داشت و با همسرش براي پيداکردن مکاني براي زندگي مشکل داشتند و به همين ترتيب هفتهبههفته يک آپارتمان کوچک اجاره ميکردند. استرس او از اين بابت بود که اگرچه دکترايش در شعر کلاسيک عربي بود، اما انتظاراتي از خود داشت و ميگفت: «من بايد به انگليسي روان بنويسم، من بايد مقالاتم را به انگليسي روان بنويسم، بسيار اين کار را دوست دارم اما هرگز انجامش ندادهام. بنابراين يک شب به تختم برگشتم و کودکم را خواباندم، من بودم و لپتاپم، نشستم و فکر کردم، نه دقيقا درباره عمان، بلکه حياتي ديگر و زباني متفاوت، و از آنجا که من زبان مادريام را خيلي دوست دارم، احساس کردم بايد به همان زبان بنويسم. بنابراين شروع به نوشتن کردم.»
او قبلا يک کتاب موفق بهنام «رويا» منتشر كرده بود، «يك داستان عاشقانه» و مدتها بود كه به ايدههاي مختلف و شخصيتها و مكانهاي ديگر ميانديشيد. «ايده رمان در ذهن من کاملا واضح نبود، اما من همچنان به آن فکر ميکردم، همچنين در مورد روشهاي سنتي، که به سرعت در عمان از بين ميروند. اما سرآغاز داستان، در لحظهاي دشوار از زندگي من رقم خورد، لحظهاي که دوست داشتم دوباره به رحم مادرم برگردم تا احساس گرما و امنيت کنم. نميخواهم بگويم اين رمان مرا نجات داد، نه اين واژه سنگيني است، اما چيزي شبيه به نجاتدادن بود.»
بعد از يک دهه، در ماه مي2019، «دختران مهتاب» برنده جايزه بوکر بينالمللي شد. الحارثي فيناليستها را شکست داد، از جمله برنده سال گذشته يعني اولگا توکارچوک و بعد به برندگان قبلي از جمله نويسنده کرهاي يعني هان کانگ پيوست. اين اولين کتاب از کشوري عربي بود که برنده ميشود. ما صبح روز بعد، در طبقه فوقاني دفتر مرکزي موسسه رويال معماران انگليس در مرکز لندن ملاقاتي داشتيم. الحارثي در کنار مترجم خود، مريلين بوث(استاد مطالعات معاصر عرب در دانشگاه آکسفورد) نشست. الحارثي جايزه پنجاههزار پوندي آن را بين خودش و بوث تقسيم کرد.
اين کتاب داستان سه نسل از يک خانواده در روستايي بهنام العوفي را روايت ميکند(سه دختر، پدر و مادرشان، فرزندان و والدين همسرشان) قطب داستان تولد فرزندي بهنام لندن است که نويسنده توسط آن مرکز توجهات را به خود جلب و با مهارتي خاص چرخشهاي شخصيتي را در داستان ايجاد ميکند: در شش صفحه، ما با يک تراژدي به شکل انيميشن و يک خاطره بهيادماندني از زايمان روبهرو ميشويم «تصويري اغراقآميز از کابوسي بزرگ.» شخصيتهاي داستان الحارثي کاملا متناقض و منحصربهفرد هستند. مرد سالخوردهاي که به تازگي پدر شده، مقداري غذاي کودک به نوزادي که هنوز از شير گرفته نشده ميدهد، عملي که شرمآور و غيرضروري به نظر ميرسد، همچنين بردهاي که بهعنوان يک ديوانه توسط دختري خجالتي محبوس شده و هر زمان صدايي ميشنود به حياط ميآيد و ميگويد: «من اينجام، من اينجام، من مسعودهام، من اينجام.»
گفتن اينکه «دختران مهتاب» ميتواند حماسه چند نسل باشد، کارهايي را که الحارثي انجام داده ساده ميکند و داستان او نيز از اين قرار است که چگونه عمان طي يک قرن گذشته، از يک جامعه سنتي عبور کرد و از آخرين کشورها بود که در سال 1970 قانون بردهداري را لغو کرد، به يک کشور حاشيه خليج فارس و نفتخيز تبديل شده. او اين کار را به شکلي انجام داده که محور داستان صدا به صدا، ديدگاه به ديدگاه، دهه به دهه، و گاهي در يک بند يا يک جمله واحد تغيير ميکند. جاي تعجب نيست که بگوييم الحارثي نيز مانند شاعران عرب قرن دهم و معاصرترين آنها محمود درويش، و همچنين مانند نويسندگان مورد علاقه خود گابريل گارسيا مارکز، ميلان کوندرا، يوکيو ميشيما، و ياسوناري کاواباتا و آنتوان چخوف، اولين اثري که در هجدهسالگي به چاپ رساند داستاني کوتاه بود. او از آن زمان تاکنون سه مجموعهداستان را به چاپ رسانده که به پنج زبان ترجمه شدهاند.
الحارثي چهلساله که از نظر خودش نثري صريحانه و غيرقابل اعتماد دارد ميگويد: «کتاب خوششانس «دختران مهتاب» براي اولينبار در سال 2010 به انتشار رسيد. فکر ميکنم کتابها مانند مردم هستند و برخي از آنها زندگي خوبي دارند، اين کتاب هم بهخوبي مورد توجه قرار گرفت. منتقدان آن را دوست داشتند، پاياننامه کارشناسي ارشد در رابطه با آن نوشته شد و همچنين مقالهاي نقدگونه.» سپس گفت: «برخي از مردم احساس ميکنند دستزدن به موضوعي مانند بردهداري، گذشته را به شکل تلخي برانگيخته ميکند.» بوث بعد از لحظهاي گفت: «اما عمان فرق دارد و بردهداري بخشي از گذشته آن است.» الحارثي پاسخ داد: «بلي اين دقيقا کاري است که ادبيات انجام ميدهد، ما بايد به گذشته و تاريخ خود فکر کنيم.»
الحارثي درحالي رشد کرد که غوطهور در تاريخ و بهويژه ادبيات عرب بود. مردي که هم سفرنامهنويس و هم شاعر بود گفت: «پدربزرگ الحارثي نيز شاعر بوده است.»
يکي از موارد بسيار جالب در «دختران مهتاب»، راهي است که الحارثي از آن براي بيان فرضيات آسان در مورد قدرت و نقش مردم جهان استفاده ميکند. بهعنوان مثال، نقطهاي در داستان وجود دارد که او بر کودکي يکي از شخصيتهاي اصلي قصه يعني سليمه تمرکز ميکند. مادري که بهعنوان زني فقير از خويشاوندان معرفي ميشود. به او اجازه خوردن غذا و لباسپوشيدن مانند خويشاوندان ثروتمند داده نميشود، درعينحال او حتي نميتواند خادمان ديگر را نيز همراهي کند، مثل آنها حمام برود يا مانند دختران برده برقصد. سليمه نميتوانست از عشق و ارادت ظريفه که برده سابق خانواده دامادش است و امور خانه را اداره ميکند برخوردار شود. الحارثي ميگويد: «روابط درهمتنيده انسانها و ادعاي اقتدارشان هميشه براي من پيچيده است. بسياري از زنان واقعا قوي هستند، حتي اگر برده، اما باز هم ميتوانند قوي باشند.»
هر فصل بهنام شخصي است که ديدگاه و نقطهنظرات او بيان ميشود، اما جالب است، تنها کسي که در وهله اول صحبت ميکند مردي است بهنام عبداله که تاجر و ظاهرا وارث ثروتي عظيم است. رئيس خانواده اوست. مردي که ميخواهد در دنياي مردانه صاحب تمام قدرتها شود. الحارثي ميگويد: «اما عبداله اين کار را نميکند. کمي به دليل صدمههايي که از قديم به او وارد شده، کمي به دليل شدت علاقهاش به کسي که دوست ندارد او به عقب برگردد، کمي به اين دليل که دنياي او خيلي سريع تغيير ميکند و بخشي هم از آن به دليل قدرت زناني که او را احاطه کردهاند.» بوث اضافه ميکند: «شما تصور کنيد اولين شخصيت معرفيشده داستان کسي است که اقتدار لازم را کسب کرده اما واقعا آسيبپذيرترين فرد است.»
اين جايزه ميتواند طيف گستردهتري از خوانندگان را جذب اين اثر کند. جوخه الحارثي چه حسي نسبت به اين موضوع دارد؟ الحارثي مدتي سکوت کرد و گفت: «نميدانم، عجيب است...» بوث گفت: «داشتن خوانندگان بيشتر، بسيار شگفتانگيز است و ميتواند احساسي عجيب ايجاد کند، زيرا شخصيتها تماما ساخته ذهن الحارثي است. آنها در درون تفکرات او شکل گرفتند و به جهان ميروند و افراد ديگر در مورد آنها ميخوانند و در مورد آنها فکر ميکنند و رهاکردن آنها کمي سخت است. همانطور که سليمه در مورد دختران خود ميگويد: ما آنها را با جان و دل بزرگ ميکنيم.» الحارثي ميگويد: «نکته فرهنگي ديگري نيز وجود دارد، اين اثر وقتي به زبان عربي منتشر شد، مخاطبان عربي بهطور کلي و مخاطبان عماني بهويژه، بهراحتي با آن ارتباط برقرار کردند، اما از غيرعربها واقعا نميتوان انتظار داشت همان حس را نسبت به آن پيدا کنند؛ بااينحال هنوز فکر ميکنم که آنچه ما را به ادبيات جذب ميکند تنها آشنايي با آن نيست، بلکه ميتوانيم با ارزشهاي جهاني موجود در آن ارتباط برقرار کنيم.» در پايان بوث افزود: «من هنوز اميدوارم که خوانندگان بينالمللي هم بتوانند با ارزشهاي جهاني موجود در اين اثر ارتباط بگيرند.»
لینک خبر: https://bit.ly/2jYi3us