سایه‌اش سکوت کرد و  نگاهش را به کامیار دوخت که روبه‌روی خودش درون آینه‌ی قدی ایستاده بود. متوجه شد که لب‌های کامیار از هم باز شدند و چیزی را زمزمه کردند. گوش‌به‌زنگ ایستاد. زمزمه‌ی کامیار با خودش را شنید که چه می‌گوید. می‌گفت: اگر من نویسنده بودم، داستانی تلخ می‌نوشتم؛ تلخ‌تر از خیال‌هایم، تلخ‌تر از خاطراتم. اسم داستانم را هم می‌گذاشتم: «رقص سرنوشت».

در آینه نماند، به یاد روزی افتاد که زیر درخت چنار به هناسه گفت: سرنوشت تو می‌تونه به دست خودت رقم زده بشه... بغض راه گلویش را بست.

پشت به هناسه ایستاد، شانه‌هایش لرزیدند. 

هناسه گفت: تو گریه می‌کنی، کامیار!؟

 مگر مرد هم گریه می‌کند؟...

درویش

---

200000 تومان

خوابِ‌خرگوش

---

280000 تومان

ماه‌زدگان

---

200000 تومان

باغ عصمت کازرونی

---

180000 تومان

رقص چاقو

---

200000 تومان

سیاهچاله یا دوسیم لخت

---

180000 تومان

گاوهای هگل یا پلنگ پوتیفار

---

280000 تومان

پوستین تلخ

---

220000 تومان

رقص سرنوشت

---

180000 تومان

راز دهکده‌ی نیست در جهان

---

40000 تومان

من امیلی نیستم

---

150000 تومان

سربازهای پیاده

---

110000 تومان

کـَلوت

---

250000 تومان

مرگ مرموز همسایه

---

110000 تومان

اشک‌های یک زن

---

180000 تومان