سپید از گلها چهرهها در باران
بیژن الهی/ عقل سرخ ۱۳۲۴- ۱۳۸۹
خنياگر خرابات ارغوان
قرار بود هیچ ننویسم و حتّی هیچ کتابی نخوانم بعد از مرگ «بیژن»، با خود چنین قراری داشتم. اما او خود به خوابم آمد، دو بار. و قرار مرا شکست، و امروز اگر مینویسم اینها را، نیاز روح من است. پس «بِعونَک یا لطیف» و میگویم از دوستیها و لحظات که رفتند و اثرات خود گذاشتند بر من، و امید که به کار آیند شخصی دیگر را. قبول خاطر افتند و حوالت قلبی دهند.
این مجال و فرصت را هرگز قصد تاریخ نگاری و مستند نگاری نبوده، بیشتر، روایت هستند از خاطری پیش از اینکه بمیرد، همین و بس. و دیگر یا علی مدد.
سفر چرا کنم ، چرا
سفر کنم؟
من که میتوانم
سرگردان باشم
سالها حوالیی خانهام
***
احمد محمود / دنيا همهاش شوخى است، زندگى هم شوخى است ۱۳۱۰/۱۳۸۱
وَه از اين کنار بشکوه در شب شرجى شط
کتابهايى مىخواندم از چوبک و علىمحمد افغانى، همچنين از هدايت و احمد محمود، تنگسير و شوهر آهوخانم و بوف کور و همسايهها، و اينها به روزگار جوانىام شکل مىداد.
شبى از شبهاى زمستان قدم مىزديم به گفتوگو با محمد، باران مىباريد ملايم بر نخل و کنار و سر و روى ما، آغاز سرماى مطبوع اهواز بود و من سيگار تمام کرده بودم.
ناطورى دستها بر پيت آتش گرم مىکرد. سلام و عليکى و برايمان چاى ريخت و سيگار لِف پيچيد. من گفتم: «به قول احمد محمود يک نخ سيگار خيلى ارزش داره توى اين شب طولانى» محمد به تعجب و خيره گفت: «چى گفتى؟!» و من تکرار کردم: «به قول احمد محمود يک نخ سيگار خيلى ارزش داره توى اين شب طولانى» ساعتى بعد در خانهى محمد بوديم و او گفت: «احمد محمود خودش به تو گفت يک نخ سيگار خيلى ارزش داره؟» گفتم نه، من او را نديدهام و در يکى از کتابهايش خواندهام، و چون به خود آمدم بيش از يک ساعت بود که به وجد و شوق از داستانهاى احمد محمود مىگفتم، از "مول"، "تبخال"، و "زائرى زير باران". محمد حرفم را تمام کرد و گفت: «دوست دارى احمد محمود را ببينى؟» گفتم آرى، و او گفت: «احمد محمود برادر منه، و اسم اصليش هم احمد اعطاست» و قول داد که هر وقت محمود به اهواز بيايد مرا به ديدن او ببرد، و چنين کرد، و چنين شد که اولينبار ديدم "احمد آقا" را در اهواز به خانهى محمد.
چندروزى به اهواز آمده بود به ديدار پدر و مادر، با فاصلهى سنى بسيار که داشتيم دوست شديم. محمد چيزهايى گفته بود از من و علاقهام به آثار او، و همين بود که چندان غريبه نباشم، خوشاخلاق بود و جدى، به وقت خداحافظى کتاب همسايهها را امضا کرد و به يادگار نوشت براى قاسم که مرا به ياد خالد مىاندازد، و اين شد آغاز دوستى و ارادت و اينکه خطابش کنم "احمد آقا".
نظرات کاربران در مورد کتاب سپید از گلها چهرهها در باران
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید
180000 تومان
180000 تومان
50000 تومان
380000 تومان
480000 تومان
180000 تومان
180000 تومان
680000 تومان
180000 تومان
200000 تومان
280000 تومان
180000 تومان
900000 تومان
900000 تومان
200000 تومان