بوف نه چندان کور
ادبیات معاصر ایران را بیش از چهرهی دیگری با صادق هدایت میشناسند و صادق هدایت را بیش از هر نوشتهی دیگری با «بوف کور»؛ داستان بلندی رمزآمیز و رازآلود که از زمان انتشار آن تاکنون بارها و بارها چاپ و خوانده شده است و حتی کسانی که چندان اهل کتاب نیستند، گریزی از خواندن آن نداشتهاند. محمدعلی سجادی در نمایشنامهی «بوف نهچندان کور» که از سوی انتشارات افراز منتشر شده، بار دیگر سر وقت همین بحثبرانگیزترین کتاب دورهی معاصر رفته و همچنان که عنوان آن نشان میدهد، کوشیده است روایت شخصی خود را از این داستان بلند در چارچوبی دراماتیک به دست بدهد. سجادی کوشیده است حالوهوای خاص «بوف کور» را در نمایشنامهی خود حفظ کند، اما همزمان تغییراتی را نیز در آن به وجود میآورد. از یک سو معشوقهی فرانسویِ هدایت را وارد نمایشنامه کرده است و از سویی دیگر دستگیری راوی بوف کور را پس از قتل همسرش تدارک دیده است. از این دست تغییرات در «بوف نهچندان کور» نسبت به نسخهی اصلی کم دیده نمیشود، اما آنچه باعث میشود نمایشنامه از جدیت نیفتد و همچنان رابطهاش را با متن اصلی حفظ کند، شناختی است که نویسنده از جهان داستانی هدایت دارد. از این حیث، این نمایشنامه را میتوان حاصل سالها مطالعهی سجادی دربارهی هدایت و آثار او بهویژه «بوف کور» دانست؛ شناختی که به او توان دراماتیزهکردن داستان را میدهد، حتی اگر به بهای برخی تغییرات در آن تمام شود. شاید از همین رو باشد که عنوان فرعیِ کتاب «نگاه محمدعلی سجادی به بوفِ کورِ صادق هدایت» است؛ عنوانی که بهخودیِخود گویای پشتوانههای پژوهشیِ نمایشنامهی سجادی است، بدون اینکه این پشتوانهها به ساختار دراماتیک آن آسیبی برساند. سجادی نخستینبار در تیر ۷۸ سروقت نوشتن چنین نمایشنامهای رفته و مدتها بعد در سال ۹۳ بار دیگر دست به نوشتن آن برده و در نهایت در بهار ۹۶ کار نوشتن را به پایان برده است. اما کتاب «بوف نهچندان کور» تنها حاوی نمایشنامه نیست؛ همچنین مصاحبهای با سجادی و یادداشتی از عزیزالله حاجیمشهدی دربارهی این نمایشنامه به همراه تصاویری از اجرای آن نیز در کتاب گنجانده شده است. با هم پارهای از نمایشنامهی «بوف نهچندان کور» را میخوانیم:
زن: ... تو واسه چی افتادی دنبال من؟
نقاش: من دنبال تو نیستم.
زن: پس دنبال اون دو تا چشم سیاهی میگردی که گمش کردی؟
نقاش: به تو دیگه مربوط نیست...
زن: زندگی منم به تو مربوط نیس!
نقاش: اگرم باشه تو زنمی...
زن: زنت بودم... نیستم... میفهمی هپروتی... صددفه بگم... دیگه نیستیم... خودت گفتی پسرعموی عزیز... خواهربرادر شدیم مث بچگیها... یادت نرفته این مزخرفات که؟!
نظرات کاربران در مورد کتاب بوف نه چندان کور
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید
200000 تومان
200000 تومان
170000 تومان
180000 تومان
120000 تومان
120000 تومان
250000 تومان
120000 تومان
110000 تومان
200000 تومان
180000 تومان
250000 تومان
200000 تومان
200000 تومان
520000 تومان