وداع نابهنگام
مروری بر «وداع نابهنگام» نوشتهی آن رول
در جهان جنایت
خانم آن رول زمانی افسر ادارهی پلیس سیاتل بود. سروکارش با جرم و جنایت بود. میرفت و صحنهی جرم را میدید و مستنداتی را که اینجا و آنجا چشمش را میگرفت، گردآوری میکرد. همان سالها بود که زیر و بم دنیای خشونتآمیز جنایتکاران و مجرمان را شناخت، نشان به آن که همین حالا بهعنوان مربی به تربیت نیروهای پلیس مشغول است. اما زندگی خانم رول در این چیزها خلاصه نمیشود. او همچنین نویسندهی توانمند داستانهای پلیسی هم محسوب میشود. کتابهایش بهترین و پرفروشترین آثاری بودهاند که روزنامهی نیویورکتایمز به چاپ رسانده و روانهی بازار کتاب کرده است. این کتابها مدام تجدیدچاپ میشوند. رول بیش از سه دهه است که در مقام مدافع محکم و استوار قربانیان جنایت در آمریکا به دفاع از حقوق آنها میپردازد و در کتابهایش نیز همین خط را دنبال میکند. «وداع نابهنگام» که با ترجمهی شباهنگ چراغی از سوی انتشارات افراز چاپ شده، بیستوهفتمین کتابی به حساب میآید که او دربارهی قربانیان جنایت نوشته است؛ عددی که نهتنها گواه حجم کاری او در جایگاه یک نویسنده است، بلکه همچنین نشاندهندهی همت والای نویسندهای است که در جهت نیل به اهداف خود کوتاه نمیآید و همچنان به کارش ادامه میدهد. رول در پیشگفتاری بر این کتاب مینویسد: «هر بار بیشتر از پیش پی میبرم که اقدام بیرحمانه و ظالمانهی ستاندن زندگی یک شخص چگونه بر زندگی اطرافیان تأثیر میگذارد. موضوع قتل فقط کشتن یک انسان نیست، بلکه مرگهای کوچک بیشماری در پس یک قتل خانوادگی نهفته است.» در «وداع نابهنگام» جنایتی بیرحمانه با پیچیدگیهای خاص خودش در ایالت جورجیا رخ داده است. این حادثهی هولناک ذهن همه را متوجه ماجرایی دیگر میکند که سالها پیش در جایی دیگر با فاصلهای دور و دراز اتفاق افتاده بود؛ ماجرایی که البته خصوصیات خاص خودش را داشت و در عین حال، سؤالهای حلنشدهی بسیاری را برای دیگران بر جای گذاشته بود. با هم فرازی از رمان «وداع نابهنگام» را میخوانیم:
ساعت هفتونیم صبح روز دوشنبه، چهارم دسامبر بود، که کسی در خانه استیو و کِلی را زد. آنها همسایه کوربین ها بودند و با شنیدن صدای در خانه از جا پریدند. استیو شب گذشته دیر به منزل آمده بود تا دیر وقت به دوستش کمک کرده بود و در راه خانه هم به راننده اتومبیل استاندارد که پنجر کرده بود در گرفتن پنچری کمک نموده بود. اکنون در رختخواب بود که با صدای در منزل از خواب بیدار شد. وقتی در را گشود برای دیدن دالتون کوربین هفت ساله سرش را پایین آورد. صورت دالتون قرمز شده بود و گونههایش پُر از اشک بود. پیژامه در برداشت و بهنظر میرسید خیلی ناراحت است. گفت: «مادرم نفس نمیکشد، پدرم به او شلیک کرده است. ممکن است شما به اورژانس زنگ بزنید؟»
خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف
http://ebook.afrazbook.com
نظرات کاربران در مورد کتاب وداع نابهنگام
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید
250000 تومان
220000 تومان
550000 تومان
720000 تومان
180000 تومان
650000 تومان
120000 تومان
350000 تومان
450000 تومان
250000 تومان
220000 تومان
680000 تومان
90000 تومان
250000 تومان
900000 تومان