عمویم جمشیدخان مردی که باد همواره او را با خود میبرد *
تا سالها در ایران همین که بحثی از ترجمهی رمان به میان میآمد، همهی چشمها به اروپا، به آمریکای شمالی و به آمریکای لاتین میچرخید. خیلی که دست بالا میگرفتند، یادی هم از رماننویسان ژاپنیتبار و هندیتبار میکردند. حالا میتوان گفت که ورق برگشته و چندسالی میشود نسیم تازهای در بازار رمان ترجمه در ایران وزیدن گرفته است. خوانندگان ایرانی با رماننویسان همسایه از در آشتی درآمدهاند و رمانهای ترکی، عربی و البته کردی یکی بعد از دیگری به فارسی ترجمه میشوند. در این میان، بختیار علی، نویسندهی سرشناس کردستان عراق، خیلی زود توانست با رمان «آخرین انار دنیا» جای خود را در میان مخاطبان فارسیزبان خود در ایران باز کند. «عمویم جمشیدخان؛ مردی که باد همواره او را با خود میبرد» عنوان رمان دیگری است از بختیار علی که با ترجمهی رضا کریممجاور از سوی انتشارات افراز منتشر و روانهی بازار شده است. این رمان نیز در کنار «آخرین انار دنیا» جزو آثار برجستهی این نویسندهی کرد محسوب میشود، با همان حال و هوای سوررئالیستی که کمابیش در رمانهای او به چشم میخورد. کافی است یک لحظه به این فکر کنید که عنوان فرعیِ رمان، یعنی «مردی که باد همواره او را با خود میبرد»، مطلقاً هیچ بار استعاری ندارد و واقعاً آقای جمشیدخان کاراکتری است که پرواز میکند و باد او را به اینجا و آنجا میبرد. البته این همهی داستان نیست. مترجم کتاب بهروشنی در «دیباچهای که نمیبایست نوشته میشد» تأکید میکند: «جمشیدخان حکایتِ انسان پوشالی و درونتهی این روزگار پوشالی است که با هر بادی از جا کنده میشود و هیچ پناهگاه امن و محکمی سراغ ندارد.» بهعبارتی دیگر، فضای سوررئالیستی رمان بیش از آنکه رویایی و ایدهآل به نظر بیاید، از واقعیتِ طنزآلود اما تلخ آدمهایی سرچشمه میگیرد که زندگیِ آنها را در کوران وقایع سیاسی و اجتماعی مختلف به تصویر کشیده است. در عین حال، ترجمهی کریممجاور این امتیاز را دارد که با اجازهی شخصِ نویسنده انجام و منتشر شده است. بختیار علی در یادداشتی کوتاه که در ابتدای کتاب آمده، مینویسد: «بدینوسیله اجازهی ترجمهی سه رمان شهر موسیقیدانان سفید، قصر پرندگان غمگین و عمویم جمشیدخان از کردی به فارسی به "رضا کریممجاور" عزیز داده میشود. هیچ مترجم دیگری بدون اجازهی کتبی حق ترجمهی این سه رمان را به زبان فارسی ندارد.» در بخشی از رمان میخوانیم:
«جمشیدخان سرجایش میماند و جم نمیخورد... در همین لحظه باد شدیدی وزیدن میگیرد و جمشیدخان را برای نخستینبار از زمین بلند میکند... آنچه در یاد جمشیدخان مانده، این است که او ابتدا بهشدت هاجوواج میشود... هراس بزرگی در برش میگیرد... حس میکند که باد او را مانند یک تکه کاه از زمین بلند میکند و از دیوارهای زندان بالاتر میبرد... باد در آغاز او را عمودی بالا میبرد؛ سپس وقتی ارتفاعش از بامهای "ادارهی زندان شمال" –که گویا نام مکان زندانیشدن جمشیدخان بوده- بیشتر میشود، او را بهطور افقی بر روی پشت جلو میبرد... بعد او را به رو برمیگرداند و دمر، در حالی که دستهایش را بهسمت جنوب گرفته، با او بازی میکند...»
نظرات کاربران در مورد کتاب عمویم جمشیدخان مردی که باد همواره او را با خود میبرد *
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید
250000 تومان
220000 تومان
550000 تومان
720000 تومان
180000 تومان
650000 تومان
120000 تومان
350000 تومان
450000 تومان
250000 تومان
220000 تومان
680000 تومان
90000 تومان
250000 تومان
900000 تومان