افزودن به سبد خرید

---

نامزد نهایی جایزه‌ی تونی سال 2011
نامزد نهایی جایزه‌ی درامادسک سال 2011
برنده‌ی جایزه‌ی حلقه‌ی منتقدان نیویورک  سال 2011

 

مروری بر نمایشنامه‌ی «آدمای خوب» نوشته‌ی دیوید لینزی‌ابر

بی‌پولی یا دلتنگی؛ مسئله این است!

 

 

وقتی نمایشنامه‌ی «آدمای خوب» برای نخستین‌بار در سوم مارس ۲۰۱۱، یعنی همین هفت‌هشت‌سال پیش، در کلوب تئاتر منهتنِ برادوی روی صحنه رفت، نویسنده‌اش دیگر چهره‌ای شناخته‌شده در تئاتر آمریکا به حساب می‌آید. هرچه باشد، لینزی‌ابِر در سال ۲۰۰۷ توانسته بود جایزه‌ی پولیتزر را برای نمایشنامه‌ی «لانه‌ی خرگوش» دریافت کند. اثر دیگری از او نیز با عنوان «کیمبرلی آکیمبو» جایزه‌ی نمایشنامه‌نویسی حلقه‌ی منتقدان تئاتر لس‌آنجلس را به خود اختصاص داده بود و نیویورک‌تایمز اجرای آن را «کمدی سال» لقب داده بود. همین‌طور بود وقتی نمایشنامه‌ی «شگفتی جهان» او در واشنگتن روی صحنه رفت و نامزد جایزه‌ی هلن هیس در بخش بهترین نمایشنامه‌ی جدید شد. همه‌ی این‌ها را باید کنار «آینای بامده» گذاشت که از نخستین اجرایش در پاییز ۱۹۹۹ تا کنون بیش از پانصدبار در آمریکا و نقاط دیگر جهان روی صحنه رفته است. با این حساب، دیگر عجیب نبود که «آدمای خوب» هم نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین نمایشنامه در جشنواره‌های معتبری چون درامادسک و تونی شود و در نهایت، جایزه‌ی منتقدان تئاتر نیویورک را به‌عنوان بهترین اثر فصل ۲۰۱۱-۲۰۱۰ به خود اختصاص دهد. «آدمای خوب» که با ترجمه‌ی یاسین محمدی و از سوی انتشارات افراز منتشر شده، جهانی را به نمایش می‌گذارد که در آن مسائل اقتصادی با مسائل عاطفی در هم گره می‌خورد. مارگرت که همراه با دختر معلولش زندگی می‌کند، کارش را از دست می‌دهد و برای اینکه کاری جفت‌و‌جور کند، به مایک، دوست قدیمی‌اش متوسل می‌شود. مایک که حالا برای خودش پزشکی شده، او را به میهمانی با حضور دوستانش دعوت می‌کند، اما کمی مانده به میهمانی اطلاع می‌دهد که قضیه کنسل شده است. مارگرت فکر می‌کند که مایک خوش نداشته او را در حضور دوستان بورژوایش کنار خود ببیند، این است که تصمیم می‌گیرد سر زده به خانه‌ی او برود... با هم پاره‌ای از این نمایشنامه را می‌خوانیم:

 

 

مارگرت                  فک می‌کنی هیچ‌کدوم از اون آدما استخدام داشته باشن؟

مایک                     به، منو باش فک می‌کردم می‌خوای تولدمو تبریک بگی.

مارگرت                 خب اونم، آره.

مایک                     من فقط برات نمایشگاهِ کارم.

مارگرت                  می‌دونی من بهونه‌گیر نیستم مایکی. حاضرم استخراشونم تمیز کنم اگه این کاری باشه که بخوان بهم بدن. کار صادقانه خجالت نداره.

مایک                     فک نکنم کسی رو بشناسم که استخر داشته باشه.

مارگرت                  تو فقط نمی‌خوای من با رفقات بپرم. می‌ترسی آبروتو ببرم؟

مایک                     فک می‌کنی من همچین آدمی؟

مارگرت                  نمی‌دونم.

مایک                     تو راستش داری یه‌کم با این حرفای پرده‌توری به من توهین می‌کنی.

 

 

خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com

---

مشاهده همه کتابهای مرتبط

---