سگ یکمیلیون شپشی*
مروری بر «سگ یکمیلیون شپشی و داستانهای دیگر»، گردآوری و ترجمهی فرشته مولوی
داستان کوتاه، از بالزاک تا پسری دوازدهساله
وقتی صحبت از داستان کوتاه به میان میآید، برخی فکر میکنند سروکارشان با نوشتهای است که میتواند مقدمهای باشد برای رماننویسی، در حالی که مطلقاً اینطور نیست و مسأله چیزی فراتر از کوتاهی و بلندی نوشته به نظر میرسد. در واقع، هر یک از اینها فضا و مقتضیات ادبی خاص خودش را دارد و از این نظر، تنها شباهتی که میان داستان کوتاه و رمان چشمگیر مینماید، عنصر روایت است، همچنان که داستانها و نمایشنامههای منظوم فقط بهلحاظ برخورداری از وزن است که به شعر شباهت میبرند. در عین حال، این نکته را نباید از قلم انداخت که در میان ژانرهای ادبی احتمالاً داستان کوتاه از عمر بسیار کمتری برخوردار است و تنها کمی بیش از صد سال از زمان پیدایش و تثبیت آن میگذرد. البته بهرغم این تاریخچهی کوتاهی که داستان کوتاه پشت سر خود میبیند، چهرههای شاخصی در گوشه و کنار جهان نام خود را پای آن گذاشتهاند. کافی است ادگار آلن پو، آنتون چخوف و گی دوموپاسان را به یاد آورد که یکی در آمریکا، دیگری در روسیه و سومی در فرانسه نهال نازک داستان کوتاه را چنان در زمین ادبیات کاشتند که امروز خود به درختی تناور بدل شده است. فرشته مولوی در «یک میلیون شپشی و داستانهای دیگر» که از سوی انتشارات افراز منتشر شده و به چاپ دوم رسیده، مجموعهای از داستانهای کوتاه را از دورهها و نویسندههای مختلف گردآوری و ترجمه است. در این مجموعه داستانهای کوتاهی از انوره دو بالزاک، ماتیلده سرائو، سلما لاگرلوف، آنتون چخوف، ویرجینیا وولف، گیلبرت کیت چسترتن، کاترین منسفیلد، کاترین آن پورتر، ناتالی ساروت، آلن روب-گریه، وولفگانگ بورشرت، ویلیام گاس، فلانری اوکانر و بیل ناتن گردهم آمده است، بهاضافهی داستانی با عنوان «سگ یکمیلیونشپشی» از پسری دوازدهساله به نام «استیوارت» که در پایان این مجموعه جای گرفته و عنوان خود را به کتاب نیز بخشیده و انگار دریچهای بهروی آیندهی داستان کوتاه در جهان گشوده است. همهی این نامها در کنار یکدیگر نشان میدهد «سگ یکمیلیونشپشی و داستانهای دیگر» میتواند گزیدهای مناسب از تاریخ نهچندان بلند اما پربار داستان کوتاه در جهان به حساب بیاید. با هم فرازی از داستان کوتاه «سگ یکمیلیونشپشی» را میخوانیم:
به خانه میروم و یکراست به اتاقم میروم تا فکر کنم. سگم با من میآید، روی تختم مینشینم و سگم دماغش را به پشت دستهایم میمالد؛ انگار میداند چه حالی دارم. درست است که او شپشی ندارد، اما خیلی فهمیده است. سنگ مرمر و چاقوی جیبی را در گنجه میگذارم و میروم طبقهی پایین. ماجرا را برای مادر تعریف میکنم و از او میپرسم که چه باید میکردم و مادر میپرسد که اگر دوباره همین جریان برایم اتفاق بیفتد چه میکنم. میگویم که چاقو را میدهم به او، و تصمیم میگیرم که اگر هفتهی آینده پسر به بیشه بیاید، چاقوی جیبی کوچکم را به او بدهم. تا حالا همهی کتابهای داستانی که خواندهام، آخر خوشی دارند، اما داستان من آخر خوشی ندارد. هرچند که از آنوقت تا حالا خیلی به بیشه رفتهام، دیگر آن پسرک یا سگش را ندیدهام. دیگر بیشه برایم جای عجیب و جادویی نیست. کارگرها بیشتر درختهای آن را بریدهاند و حالا زمینی بزرگ و خالی است.
خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف
http://ebook.afrazbook.com
نظرات کاربران در مورد کتاب سگ یکمیلیون شپشی*
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید
250000 تومان
220000 تومان
550000 تومان
720000 تومان
180000 تومان
650000 تومان
120000 تومان
350000 تومان
450000 تومان
250000 تومان
220000 تومان
680000 تومان
90000 تومان
250000 تومان
900000 تومان