راز مکتوم اندرونی

Alternate Text
نام کتاب: راز مکتوم اندرونی
نوبت چاپ: اول - ۱۴۰۱
نام نویسنده: ناصر کوشان
نام مترجم:
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 110
دسته: رمان ایرانی
نام انتشارات: انتشارات افراز
قیمت: 200000
توضیحات

 

راز مکتوم اندرونی» درباره‌ی ماجرای قتل «بهرام‌اتابک» صدراعظم حکومتی است که به فرمان «ملکشاه» کشته می‌شود.
نمایش از آنجا شروع می‌شود که در غروبی که کسوف شده است «کاتب خیال‌انگیز» سوار بر دوچرخه با خورجینی پر از کتاب و کیفی پر از مراسلات جلوِ مهمان‌خانه‌ای متروک می‌ایستد تا قاصدی نامه‌هایی محرمانه را به دستش برساند.
نویسنده با نگارش این اثر کوشیده است علاوه بر نشان‌دادن موقعیت‌های دراماتیک، رازهای اندرونی آن زمان را به شیوه‌ای ملموس و باورپذیر نشان دهد. بنابراین، در این داستان با روایتی سروکار داریم که در آن نه رخداد، بلکه درک ما و میزان دانش ما از آن رخداد حائز اهمیت است. ازاین‌رو، برای ساخت مایه‌ی روایی نمایش‌نامه و کشف حقیقت، وارد قصر «ملکشاه» می‌شویم. در این قصر شخصیت‌ها اعم از ملکشاه، عصمت‌الدوله‌، بهرام‌اتابک، غنیمت و کاتب  خیال‌انگیز، هریک به سهم خود، ساختار نمایش‌نامه را می‌سازند.
هدف نویسنده از انتخاب این موضوع این است که تاریخ را همچون آینه‌ای برای منعکس‌کردن بحران‌های اجتماعی زمانه‌ی خود نشان دهد تا خواننده را تحت تأثیر قرار دهد و فاصله را به گذشته نزدیک کند؛ و مهم‌تر از همه آنکه «تفکر انتقادی» را برجسته سازد.
«راز مکتوم اندرونی» فرصتی‌ست برای به‌چالش‌کشیدن تاریخ و حقیقت. آیا انسان انعکاسی از حقیقت نیست؟ چه کسی نمی‌داند که قتل «میرزا تقی‌خان امیرکبیر» به فرمان کدام سلاطین تاریخ انجام گرفته است؟
آیا باید مانند «بهرام‌اتابک» چشمانمان را در آرزوی داشتنِ دنیایی بهتر ببندیم و یا برای رسیدن به آنچه آرزویش را داریم جان دهیم؟
 
----------------------------------------------------------------------------------------------------
 
ملکشاه: می‌بینی بهرام؟ ما به شما اعتقاد پیدا کرده‌ایم. به حرف احدی گوش نمی‌کنیم. شما هم به حرف احدی گوش نکنید. آسوده باشید. هرچه لازم است در جهت نظم و نسق امور انجام دهید.
بهرام: فدوی طوری حرکت می‌کند که مایه‌ی سربلندی و عزت همایونی باشد. شما هم باید مراقب و ملتفت اوضاع باشید. بدانید آن‌که به حضور می‌رسد، طالبِ چیست. در خفا پی چه مقصودی‌ست. گزارش گردش کار را بپرسید.
ملکشاه: ملتفتم.
بهرام: بی‌صلاحدید فدوی امری را فرمان ندهید. ایران در اقتصاد و پریشانی احوال روبه‌مُوت است.
ملکشاه: آنچه رأی شماست نیت ماست. حکم شما نافذ است. ما جز شخص شما کسی را نمی‌بینیم. حرف و زبان شما حجت است. یک ساعت که شما را نبینیم مثل مرغ پرکنده پرَپر می‌زنیم. مهری که به شما داریم بی‌سبب نیست.
بهرام: عنایت شما قوت قلب ماست. ما چشم به شما داریم. اما از این غافل نیستیم. کدام‌یک از خرابی‌های دولت را شرح بدهیم؟ اغتشاش، فساد، گرسنگی، هرج‌ومرج دستگاه حکومتی، افتضاح و خطرات خارجه؟ ما شکوه و عظمت ایران را می‌خواهیم. ما واسطه‌ایم.

 

نظرات کاربران در مورد کتاب راز مکتوم اندرونی

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید